(انقد سریع راه میرفت که مجبور بود تند تند بدوئه پشتش!+:وویییی..یه لحظه اروم ترررر..نمفهمم..چرا نمفهمیییی من روح و جن و پری نیصمممم...بفهههممم..من الان در وضعیت خوبی نیصمممم..الان گریه میکنمممم..اونم مثل تو لح باز و احمق بود...(:عرررر»...-:انقد حرف نزن..بزار من حرفامو بزنم..»..+:...؟»..-:الان میریم اونجا...»..+:اونجا.؟؟کجا؟؟»...-:اسم نداره:/»..+:هوم..اوکی»..-:اونجا ..تو...به عنوان یه روح...ازش متنفرممم..اخه چرا خو منننن..این همه روح..یکی دیگه نبود برا تو؟:///»...+:وا:|»..-:خفه شو:]»...-:بالاخره منم از دست توووووو راحت میشم»...+:چقدر طول میکشه؟!»..-:خب..از اونجایی که قضیه هفت ثانیه رو انتخاب کردی...همه چیز بستگی به خودت داره:)»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
میسیییییی